چو گیسوی تو من در پیچ و تابم یا بن زهرا

چو گیسوی تو من در پیچ و تابم یا بن زهرا

عشـــــــــــــــــــــــــــــق منــــــــــــی تو حسینی ،من اویس قر نــــــــــــی
چو گیسوی تو من در پیچ و تابم یا بن زهرا

چو گیسوی تو من در پیچ و تابم یا بن زهرا

عشـــــــــــــــــــــــــــــق منــــــــــــی تو حسینی ،من اویس قر نــــــــــــی

آقا بــه خــدا مــا ز شـمــا فـاصله داریم

آقا بــه خــدا  مــا ز شـمــا  فـاصله  داریم

بــا اصل مــرامــت به خدا فاصلـه داریم

بـا شور تــو و کرببلا محــفلــمــان گــرم

هم بــا تــو و بــا کربــبـلا فاصــلــه داریم

با چشمه‌ی احساس تــو ای خـون خداوند

با این همه تــزویر و ریـا فاصــلــه داریم

تــا کربــبــلا تــا غـــم تنــهاییــت آن روز

صد حــنــجره فریــاد صـدا فاصــله داریم

دیوار و در و دفترمان عکس شهـیـد است

با حــرمت خـــون شــهـــدا فاصــله داریم

گر مرجـع تقلید شمــا زینب کـبــری است

خواهر ز چه رو این همه ما فاصله داریم

تــصویــر تو را آیــنــه فــریــاد بــر آورد

با عـصمت حق، تا به کجــا فاصــله داریم

ما وارث خــون شــهــدایــیــم ولــی حــیف

بــا شــیــر زن کــربــبـلا فاصــلــه داریــم

عــمــریست کـه زنـدانی اندیشه‌ی خویشیم

با ذهــن پــر از عطــر هوا فاصــله داریم

دیــروز کـه در سنـگرمان ذکر و دعا بود

امــروز کــه از ذکــر و دعـا فاصله داریم

بــا عشــق و صـفــا خـانه یکی بود دل ما

افسوس که با ایـن هــمه جــا فاصله داریم

آیــا شــده از خویـش بـپــرسیم کـه امروز

با عشـق ســرآغــاز چــرا فاصله داریم ؟

 

یا ابا عبدالله الحسین

**************

یا ابا عبدالله الحسین

ما اشک را ز پاکی مادر گرفته ایم

این زندگی ز چشمه ی کوثر گرفته ایم

اذن ورود ما به بهشت خداست اشک

ما از بهشت هدیه فراتر گرفته ایم

اشک غم حسین بود خود بهشت ساز

ما بعد روضه زندگی از سر  گرفته ایم

آنکه شنید نام حسین و نریخت اشک

دوری از او به امر پیمبر گرفته ایم

ما در کفن ز تربت او نور می بریم

رزق سفر ز خاک همین در گرفته ایم

ما بی حسین پست ترین خلایقیم

با نام اوست رتبه ی بر تر گرفته ایم

ما در میان روضه ی او تحت قبه ایم

حاجات خود به روضه مکرر گرفته ایم

تا  آب می خوریم صدا می زنیم حسین

این امر از سکینه ی اطهر گرفته ایم

یک مادر

درد سر، بین گذر، چند نفر، یک مادر

شده هر قافیه ام یک غزل درد آور


ای که از کوچه ی شهر پدرت می گذری

امنیت نیست از این کوچه سریع تر بگذر


دیشب از داغ شما فال گرفتم، آمد :

دوش می آمد و رخساره... نگویم بهتر!


من به هر کوچه ی خاکی که قدم بگذارم؛

نا خود آگاه به یاد تو می افتم مادر


چه شده ،قافیه ها باز به جوش آمده اند:

دم در، فضه خبر، مادر و در، محسن پر !

انتظار

 


 

گریه‌کنای روضه‌ها صاحب روضه‌ها کجاست؟
کاشکی می‌شد جواب بده منشاء عقده‌ها کجاست؟
تو این شب قدر اومدم یه حرفی رو حاشا کنم
صاحبم و گم کردم و می‌خوام اون و پیدا کنم
فقط با حرف و با سخن می‌گم آقام مهدی بیاد
اما دلش رو با گناه می‌سوزونم خیلی زیاد
من اومدم این شب قدر بگم آقا رهام نکن
من آدم خوبی بودم اینجور من و نگام نکن
واسطه‌ شو پیش خدا به خوبای دور و برت
گناه زیاد کردم آقا تو رو قسم به مادرت
نوکر اگه غریب باشه اربابِ اون یارش می‌شه
ارباب اگه غریب باشه کی یار و غمخوارش می‌شه
خدا نیاره اون روز و عاشقِ بی صفا باشم
مردن من بهتره تا نوکرِ بی وفا باشم

شعر مرثیه حضرت زهرا (س)_علیرضا شریف

اگر که راهی پُشتِ دری مواظب باش


فقط به جُرمِ علی(ع)باوری مواظب باش


به این جماعتِ هیزم کِش اعتباری نیست


اگر چه بضعه¬ی پیغمبری(ص)مواظب باش


تمامِ دلخوشیِ زندگیِ من، حالا


که بارِ شیشه¬ی خود می بَری مواظب باش


 سپاهِ داس ترین ها هجوم آورده


ز برگِ گل تو که نازکتری مواظب باش


بیا به خاطرِ زینب(س)، هنوز محتاج است


به عشق و عاطفه¬ی مادری مواظب باش


بگیر فاصله از در، جلو نرو خیلی


حجابِ توست همین روسری مواظب باش


قسم نخورده مگر خانه را بسوزاند

بیا به خاطرِ من ای پَری مواظب باش


چنان زدند که در را زجا در آوردند


ترا خلیله در آتش ز پا در آوردند


                     ***

خدا به خیر کند در شراره افتادی


شکسته بال و پر از سنگِ خاره افتادی


غرورِ زخمی من زیرِ دست و پا ماندی


اذانِ غُربتِ من از مِناره افتادی


اسیرِ میخِ در و تازیانه¬ی قنفذ


به رنج و دردِ سرِ بی شماره افتادی


به پیشِ چَشمِ من و بچه های معصومت


به خاک مثلِ دوتا گوشواره افتادی

 

عَبا برای تو آوردم ای به خون رفته


که بینِ معرکه، با ماهپاره افتادی


کسی لَگَد نکند بینِ کوچه ات ای کاش


خدا به خیر کند که دوبار افتادی

                                               

علیرضا شریف