********************
به مناسبت میلاد حضرت زهرا (س)
ای مادر زنهای بهشتی
با مهر خودت گلم سرشتی
بر روی دلم نام خودت را
با خط طلا چنین نوشتی:
خود را به دو دست خود سرشتم
در موقع خلقت دل خویش
بر روی دلم علی نوشتم
من فاطمه همسر علیم ع
من لاله ی پرپر علیم ع
همچون همه عشاق دو عالم
من فاطمه نوکر علیم ع
من نور دو چشمان محمد ص
هم دختر و هم جان محمد ص
من را تو چنین صدا بکن یار
مامان غلامان محمد ص
ای مادر ارباب دو عالم
ای معنی و ای روح محرم
ای مادر بین در و دیوار
ای معنی ابیات پر از غم
کن یک نظری من گدا را
گل، یک نظری به سنگ خارا
یک بار مرا پسر صدا کن
ای یار بنازم این صدا را
تو مادری از تبار عشقی
ای مادر من نگار عشقی
پروانه شمع تو شدم من
تو نقطه ی این مدار عشقی
یک بار دگر خدا خدا کن
یک بار دگر مرا صدا کن
چون مرغ تو دانه را سوا کن
با سوز دلت مرا دعا کن
از عشق خدا، خدا نمایی
خود قبله و خود قبله نمایی
جانم که نداشت قابل تو
در راه تو کی شوم فدای؟
تو لایق احترام هستی
تو لایق هر مقام هستی
من را تو نظر نمودی ای جان
والله چه با مرام هستی
الطاف نگاه تو بهاران
خندیدن تو سرود باران
انفاس تو چشمه های کوثر
شد کوثر تو می خماران
سروده جعفر ابوالفتحی
حضرت زهرا دلش از یاس بود
قطره های اشکش از الماس بود
داغ عطر یاس زهرا زیر ماه
می چکانید اشک حیدر را به چاه
گریه آری، گریه چون ابر چمن
بر کبود یاس و سرخ نسترن
این دل یاس است و روح یاسمین
این امانت را امین باش ای زمین
نیمه شب دزدانه باید زیر خاک
ریخت بر روی گل خورشید، خاک
مدفن این ناله غیر از چاه نیست
جز تو کس از قبر او آگاه نیست
احمد عزیزی
اباصالح التماس دعا هر کجا رفتی یاد ما هم باش
نجف رفتی کربلا رفتی کاظمین رفتی یاد ما هم باش
مدینه رفتی به پابوس قبر پیغمبر مادرت زهرا
به دیدارقبقر بی شمع مجتبی رفتی یاد ما هم باش
زیارت نامه که میخوانی در کنار آن تربت خاموش
به دنبال قبر مخفی از کوچه ها رفتی یاد ما هم باش
بغل کردی قبر مادر را جای ما هم او ار زیارت کن
همان لحظه که به احوالش از نوا رفتی یاد ما هم باش
شب جمعه کربلا رفتی یادما هم کن چون زدی بوسه
کنار قبر ابوالفضل با وفا رفتی یاد ما هم باش
بزن بوسه جای ما روی قبر عباس و اکبر و اصغر
سر قبر قاسم و قبر عمه ها رفتی یاد ما هم باش
به جای ما هم زیارت کن عمه ات را در کنج ویرانه
برای بوسیدن آن دردانه ها رفتی یاد ما هم باش
نماز حاجت که میخوانی از برای فرج یاد ما هم باش
شدی محرم در مراسم حج یا صفارفتی یاد ما هم باش
دعا کردی از برای معراج التماس دعا یاد ما هم باش
به هرجا رفتی برو مهدی هر کجا رفتی یاد ما هم باش
به جای ما هم زیارت کن عمه ات را در کنج ویرانه
به یاد این نوکر درب آستان رفتی یاد ماهم باش
بغل کردی قبر مادر را جای ما هم او ار زیارت کن
همان لحظه که به احوالش از نوا رفتی یاد ما هم باش
شب جمعه کربلا رفتی یادما هم کن چون زدی بوسه
کنار قبر ابوالفضل با وفا رفتی یاد ما هم باش
بزن بوسه جای ما روی قبر عباس و اکبر و اصغر
سر قبر قاسم و قبر عمه ها رفتی یاد ما هم باش
به جای ما هم زیارت کن عمه ات را در کنج ویرانه
برای بوسیدن آن دردانه ها رفتی یاد ما هم باش
نماز حاجت که میخوانی از برای فرج یاد ما هم باش
شدی محرم در مراسم حج یا صفارفتی یاد ما هم باش
دعا کردی از برای معراج التماس دعا یاد ما هم باش
به هرجا رفتی برو مهدی هر کجا رفتی یاد ما هم باش
به جای ما هم زیارت کن عمه ات را در کنج ویرانه
به یاد این نوکر درب آستان رفتی یاد ماهم باش
دل کندن از چشمان تو ای یار سخت است
دیگر چه گویم؟ داغ تو بسیار سخت است
خورشید من جای تو روی نیزه ها نیست
چون دیدن یوسف سر بازار سخت است
باور نمی کردم تو را گم کرده باشم
ایـندفـعـه پـیدا کردنت انگار سخت است
با چشم کم سو راه رفتن در دل شب
پـیـمودن ایـن راه ناهـموار سخت است
از تو چه پنهان یاد مادر بودم امروز
دیـدم دویـدن بـا تـنـی تبدار سخت است
یکدم شنیدم کودکت با گریه می گفت
عمه ، دویدن روی دشت خار سخت است
این لخته های خون و رگهای بریده...
بوسیدنت ای ماه من اینبار سخت است
محمدهادی کلانتریان
کربلا ماوای ما اهل ولاست خاک پاک مادری ما شفاست
هان تو ای داعش بدان ما شیعه ایم مست جام حیدر و با ریشه ایم
همچو موجیم و خروشانیم ما آتش کوهیم و جوشانیم ما
داستان ما همه مردانگیست رسم و آیین شما دیوانگیست
از تبار و نسل سلمانیم ما عهده دار عهد و پیمانیم ما
تیغ بران بر عدو ما میکشیم دشمنان آل حیدر می کشیم
از رجزهاتان جهالت شد عیان بر لب ما گل کند صاحب زمان
جمله افراد مسلمان و مسیح داند افعال شما باشد قبیح
وای بر هر آنکه با ما درفتاد این چنین مردم ولی مادر نزاد
هست اینجا گوی و میدان بسیج خاک کاوه خاک شیران بسیج
رستم و تختی و آرش مال ماست باکری همت سیاوش مال ماست
کربلا و سامرا را وانهید وای اگر بر این اماکن پا نهید
تا که گلبانگ اناالمهدی رسد لحظه ی شیرین هم عهدی رسد
از همیشه تا ابد آماده ایم دل به عشق آل احمد داده ایم
شاعر: سیف الله باقریها
تیز میکرد سر خنجر خود را نامرد
اشعار مناجاتی ماه مبارک رمضان
***
سفره باز است بیایید غذا آماده است
هرکجا صحبت توبه است خدا آماده است
بهترین فصل پریدن به خدا اکنون است
بال پرواز بگیرید هوا آماده است
شهر را با خبر از سفره ی احسان سازید
آن کریمی که کِشد ناز گدا آماده است
ای که جا مانده ای از توبه ی ماه شعبان
فرصت توبه در این ثانیه ها آماده است
خوب یا بد همه آئید که دعوت شده ایم
که در این بند برای همه جا آماده است
دیگر از درد گناه آه کشیدن کافیست
هر چه درد است بیارید دوا آماده است
ماه احسان علی و حسن و فاطمه شد
سفره ی شمس جدا شاه جدا آماده است
شام جمعه است با آمدن ماه خدا
سفره مادری خون خدا آماده است
آخر درد دلم روضه بخوانم خوب است
مجلس گریه ی ما اهل بکا آماده است:
دل من پر زده و باز به گودال رسید
تا سر شاه عطش؛ نیزه چرا آماده است
تا نشیند به روی بوسه گه پیغمبر
خواهرش دید که یک چکمه به پا آماده است
تیز میکرد سر خنجر خود را نامرد
حرمله گفت که ای شمر بیا آماده است